مثل کبکی که سر فرو در برف...
فارغ از شهر... های و هو... در برف
داغ اردیبهشت بر جانم
مثل یک شاخه ی هلو در برف
ریشه در من دوانده ای همچون
سوز و سرما که تو به تو در برف
خانه ات جای عشق بازی نیست
میل داری به گفتگو در برف؟
شعر های نگفته ای دارم
تا برای تو مو به مو در برف...
چه خیال این کلاغ بی احساس
که از این راز برده بو در برف -
تا چهل سال بعد از این حتی
ببرد از من آبرو در برف
دیر یا زود می دمد خورشید
از همان کوه روبرو ،در برف
ردی از ما به جا نمی ماند
بی نتیجه ست جستجو در برف
نظرات شما عزیزان:
|